شعر عاشقانه شعر عاشقانه حامد ابراهیم پور شعر عاشقانه حامد ابراهیم پور گرچه طلسم مردهگی مونو با زندگی باطل نمیکردیم ما رو تو کوچه میزدن، اما دستای هم رو ول نمیکردیم مثل دو تا سیارهی خالی افتادیم از هفت آسمون هربار سیلی زدن تو گوشمون هر روز چاقو زدن تو سینهمون هربار پرپر زدیم و تازه دونستیم هیشکی سقوطت رو نمیبینه ما زندگی کردیم و فهمیدیم که زندگی یه خـــــواب سنگینه!! *شاعر: حا,عاشقانه,ابراهیم ...ادامه مطلب
شعر عاشقانه علیرضا آذر – ” ول کن جهان را قهوه ات یخ کرد “ اینبار شما، مهمان به شعر عاشقانه علیرضا آذر معروف به ” ول کن جهان را قهوه ات یخ کرد ” هستید. شاید این شعر زیبا و عاشقانه را روی در کافه های شهرتان دیده باشید. خوب است و عمری خوب می ماند / مردی که روی از عشق می گیرد دنیا اگر بد بود و بد تا کرد / یک مردِ عــاشـــق، خوووب میمیرد از بس بدی دیدم به خود گفتم / باید کمی بد را بلد باشم من شیرِ پاک از مادرم خوردم / دنیا مجابم کرد بد باشم!! دنیا مجابم کرد بد باشم / من بهترین گاوِ زمین بودم(!) الان اگر مخلوقِ ملعونم / محبوبِ رب العالمین بودم سگ مستِ دندان تیز ِچشمانش / از لانه بیرون زد، شکارم کرد گرگی نخواهد کرد با آهو / کاری که زن با ,عاشقانه ...ادامه مطلب
شعر عاشقانه اصغر عظیمی مهر دفعهی اول که در چشمم نگاه انداختی… / در دل معصوم من شوقِ گناه انداختی! همزمان دل میبری، هم از پدر، هم از پسر!! / یوسف و یعقوب را با هم به چاه انداختی! فتنه بس کن! من نمیدانم چطوری پرکنم- / این شکافی را که در قلب سپاه انداختی! پلک برهم میزنی؛ چشمک حسابش میکنند! / چشمهای هرزه را در اشتباه انداختی! -گرچه جان دربرد- اما آدم سابق نبود- / هرکسی یکبار در چشمش نگاه انداختی! باز دیگ غیرتم جوشیده! فوراً جمع کن – / این بساطی را که با نازت به راه انداختی! شاعر: “اصغر عظیمی مهر“ پی نوشت اول: از پنجره به وضع جهان فکر می کنم / به فکرهای رهگذران فکر می کنم احساس می کنم کمی وقت مانده است / دارم به ضایعات زمان فکر می کنم به شهر من که بوی تعفن گرفته است / به اعتصاب رفت,عاشقانه ...ادامه مطلب